آقا رادین

ساخت وبلاگ
تاريخ : 9 / 10 / 1393 | نویسنده : مامان مهرناز و بابا رضابازدید : مرتبهپسر زیبایم تو امید و عشق منی. عاشقانه دوستت دارم گل زیبای زندگی منموضوع : تاريخ : 24 / 12 / 1395 | نویسنده : مامان مهرناز و بابا رضابازدید : 1 مرتبهحدود 4 ماه و نیم پیش یعنی اوایل آبان ماه رادین رو بردیم دندونپزشکی آقا رادین...ادامه مطلب
ما را در سایت آقا رادین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bjigilie بازدید : 57 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 0:57

تاريخ : 9 / 10 / 1393 | نویسنده : مامان مهرناز و بابا رضابازدید : مرتبهپسر زیبایم تو امید و عشق منی. عاشقانه دوستت دارم گل زیبای زندگی منموضوع : تاريخ : 24 / 12 / 1395 | نویسنده : مامان مهرناز و بابا رضابازدید : 1 مرتبه آقا رادین...ادامه مطلب
ما را در سایت آقا رادین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bjigilie بازدید : 70 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 0:57

تاريخ : 9 / 10 / 1393 | نویسنده : مامان مهرناز و بابا رضابازدید : مرتبهپسر زیبایم تو امید و عشق منی. عاشقانه دوستت دارم گل زیبای زندگی منموضوع : تاريخ : 17 / 9 / 1395 | نویسنده : مامان مهرناز و بابا رضابازدید : 2 مرتبهامروز شنبه 17 آذر ماه 1395 هست. پسرم رادین تصمیم گرفته موهاشو کوتاه کنه و این هم چند دلیل داشت از دیدگاه خودش: اول اینکه عسل مامانی میگه موهام پشت گردنم رو اذیت میکنه و دومین دلیلش هم اینه که میگه میخوام موهام پسرونه باشه. پسرک مامان ازبس که صورتش ظریف و نازه و موهاش هم بلنده همه فکر میکنن دختره و این مسئله رو رادین عزیز مامان دوست نداره. وقتی که کوچکتر بود براش مهم نبود اما هر چی که بزرگتر میشه از این مسئله که بقیه بهش بگن چه دختر نازی و ... چندان خوشش نمیاد. خلاصه عصری هر چهارتامون آماده شدیم و رفتیم آرایشگاه آقا محمد. برسامم بردم که شاید اجازه بده کمی از موهاش رو کوتاه کنیم چون موهای برسامم خیلی بلند شدن. رادین عسل مامان خیلی با شخصیت و مودب و آروم نشست روی صندلی و تا آخر کار خودم کنارش بودم و دستش هم توی دستم بود. شونه کردن موهاش توسط آرایشگر کمی اذیتش آقا رادین...ادامه مطلب
ما را در سایت آقا رادین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bjigilie بازدید : 26 تاريخ : چهارشنبه 18 اسفند 1395 ساعت: 15:19

تاريخ : 9 / 10 / 1393 | نویسنده : مامان مهرناز و بابا رضا بازدید : مرتبه پسر زیبایم تو امید و عشق منی. عاشقانه دوستت دارم گل زیبای زندگی من موضوع : تاريخ : 1 / 5 / 1395 | نویسنده : مامان مهرناز و بابا رضا بازدید : 22 مرتبه روز سومی که قرار بود رادین عسل بره به موسسه خلاقیت، چون من سرکار بودم خاله مهسا رادین رو ساعت 12:30 بیدار کرده بود و آمادش کرده بود و برده بودش موسسه. اما رادین اصلا حاضر نشده بود داخل بره و دوباره با خاله مهسا برگشته بود خونه. منم ساعت 2:30 از اداره برگشتم خونه و رادین که اومد در رو برام باز کرد دیدم هنوز لباساش تنشه. ساعت 5 آماده شدم و خودم بردمش و چون پسرکم دلش نمیخواست اونجا تنها بمونه و ازم خواست که پیشش بمونم منم قبول کردم و تا آخر تایم پیشش موندم. رادین قبول نمیکرد سرکلاس بره و خانم حسینی مدیر موسسه نظرش این بود که نباید بزور وادارش کنیم که سر کلاس بره و باید خودش آمادگیش رو داشته باشه. خلاصه رادین با قول خانم حسینی مبنی بر دادن ماهی کاردستی خوشگلی که مربی نقاشی درست کرده بود قبول کرد که بره کلاس. اما هر چند دقیقه یک بار می اومد و چک میکرد که ببینه آقا رادین...ادامه مطلب
ما را در سایت آقا رادین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bjigilie بازدید : 48 تاريخ : يکشنبه 14 آذر 1395 ساعت: 14:39

تاريخ : 9 / 10 / 1393 | نویسنده : مامان مهرناز و بابا رضا بازدید : مرتبه پسر زیبایم تو امید و عشق منی. عاشقانه دوستت دارم گل زیبای زندگی من موضوع : تاريخ : 5 / 6 / 1395 | نویسنده : مامان مهرناز و بابا رضا بازدید : 22 مرتبه آقا رادین...ادامه مطلب
ما را در سایت آقا رادین دنبال می کنید

برچسب : هدیه تولد,هدیه تولد همراه اول,هدیه تولد برای دختر, نویسنده : bjigilie بازدید : 78 تاريخ : يکشنبه 14 آذر 1395 ساعت: 14:39

تاريخ : 9 / 10 / 1393 | نویسنده : مامان مهرناز و بابا رضا بازدید : مرتبه پسر زیبایم تو امید و عشق منی. عاشقانه دوستت دارم گل زیبای زندگی من موضوع : تاريخ : 14 / 9 / 1395 | نویسنده : مامان مهرناز و بابا رضا بازدید : 1 مرتبه امروز 14 آذر ماهه. هفته گذشته یکشنبه خاله مریم و ایلیا و فاطیما اومدن اهواز و رادین عسلی بهمراه داداشی و مامانی و دایی امین رفتن پیشوازشون. رادین و برسام کلی ذوق کرده بودن و بالا و پایین میپریدن. دوشنبه هم مامان جون نذری شله زرد داشت و صبح نذری رو درست کرد و خیلی هم عالی و خوشمزه شده بود. خاله مریم اینا تا جمعه شب اهواز بودن و بعد برگشتن تهران سر خونه و زندگیشون. این چند روز تعطیلی رو که ایلیاهم بود رادین عسلم کلی بازی کرد و بهش خوش گذشت. و یه چیز خیلی باجال و جالب هم این بود که رادین وایلیا روی گوشیهای من و مامان جون بازیهای مشابه نصب میکردن و کنارهم دراز میکشیدن و همزمان بازی میکردن. دیدن این صحنه برام خیلی دوست داشتنی بود. و البته عجیب. تعجبم از این بود که این دوتا وروجک با این سن کمشون چطور میتونن این بازیها رو سرچ کنن و از بین اینهمه بازی با اسم لاتین آقا رادین...ادامه مطلب
ما را در سایت آقا رادین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bjigilie بازدید : 42 تاريخ : يکشنبه 14 آذر 1395 ساعت: 14:39